ترنّم جانترنّم جان، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

ترنّم نامه

ترنم در پنج ماهگی به روایت تصویر

سلام عشق من   دختر عزیزم ، باورم نمیشه که تو الان توی پنجمین ماه زندگیت هستی . الهی من به فدای تو. ایشاالله که همیشه سالم باشی و سلامت .   این هم چندتا عکس از این ماه   یک دختر تمیز و حمام کرده مرتب....       در حال بازی با بادکنک       طبق معمول در حال خوردن دست     بچه جون لباست کو؟؟؟؟؟؟؟     ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم ...
12 خرداد 1392

قربون بعضی چیزها(2)

سلام مامانییییییییی عزیزم فدای چشمهات بشم دختر نازم روزی هزار بار هم قربون صدقه ات برم کمه. خیلی دوستت دارم مامانی. خیلی زیاد.عاشقتم ترنم کوچولو.ی من.... و اما قربونتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت برم مامانییییییییییییییییییی   قربون این خنده متینت برم من     قربون تو و بابایی مهربونت برم من       خیلیییییییییییییییییی دوستت دارم ترنم مامان. عاشقتم جوجه کوچولوی من.   ...
12 خرداد 1392

خوب می خوابی دخترم، خووووووووووووووووووووب

سلام گل مامان ترنم جون ، بد نیست یک وقتهایی بخوابی تا مامان هم به کارهاش برسه!!!!!!!!!!!!!!!!!! می پرسی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خودت ببین..............   کلی وقت گذاشتم و خوابوندمت که برم ظرف بشورم و خونه رو مرتب کنم. تا دم در آشپزخونه رفتم ، بعد گفتم شاید گرمت بشه. برگشتم که کولر رو واست روشن کنم و روت پتو بدم. با این صحنه مواجه شدم........................         و این قیافه من بعد از دیدن این صحنه   قابل ذکر است که یک ساعت نق زدی تا خوابیدی و در عرض ده ثانیه اینگونه بیدار شدی و قصد غلط زدن توی تختت رو داری.   به هر حال از دختر ...
12 خرداد 1392

تقدیم به همسر عزیزتر از جانم

ترنّم جان ، دخترم سلام بابا فدات بشم الهی چند صباحی بود که بدلیل مشغله کاری و جستجوهای روزانه بدنبال خرید خونه که قراره آشیونه ی امنی باشه واسه من و تو و مامانی و به سرانجام رسیدن همه ی زحمتهای این چند وقته ، بالاخره وقت کردم تا یه چند خطی واسه دختر عزیزم بنویسم. بابا جون ، از اونجایی که اول ازدواج من و مامانی بهش قول داده بودم که خوشبختش کنم و نذارم آب توی دلش تکون بخوره و لازمه ی یک زندگی راحت و بی دغدغه داشتن یک سرپناهه که آدم توش احساس راحتی بکنه ، بعد از کلی قسط و قرض و وام بالاخره پولامونو جمع کردیم و یه خونه ی نقلی و خوشگل خریدیم ، البته ناگفته نمونه که مامانی هم تمام طلاهاش رو فروخت و کمک بزرگی بود توی این امر خطیر. به ه...
8 خرداد 1392

سرگرمی جدید

ترنّم جان ، دخترم سلام بابای عزیزم چند وقت پیشا با مامانی رفته بودیم تارا مارکت خرید که مامانی رفت قسمت اسباب بازیها تا واسه تو دخمل خوشگل کتاب قصه بخره که یهو چشم بابایی افتاد به پازل های 3بعدی و از اونجایی که تو خیلی پازل 3بعدی دوست داشتی و دائم به من اصرار میکردی که یدونه بخرم منم دست رد به سینت نزدم و یکیشون رو انتخاب کردم و خریدم. خلاصه یه چندروزی کار من و مامانی شده بود درست کردن پازل و از اونجایی که درجه سختیش هم 5ستاره بود کلی وقتمون رو صرف جور کردن تیکه های کوچیک پازل میکردیم تا بالاخره بعد از 5-4 روز تموم شد. در ادامه مراحل تکمیل شدن پازل 3 بعدی رو واست میزارم تا به اهم قضیه پی ببری....   ...
8 خرداد 1392

ترنم و بابا

سلام نفس من   دختر گلم ، پیرو پست قبلی خواستم بگم علیرغم کودکیاری بیست بیست بابا جون ، بابایی تو رو خیلی دوست داره و عاشقته.   با این که گاهی از کودکیاری نمره صفر می گیره ، یه وقتهایی هم می تونیم بهش بیست بدیم   مثل اینجا....     و گاهی هم میشه بهش صد بدیم.مثل اینجا...   ...
6 خرداد 1392

وقتی بابا کودکیار می شود....

سلام همه زندگیم. ترنم من به باباییت گفتم یک کمی مواظب ترنم باش من کار دارم .... قربونش برم با این مواظبت کردنش. فکر کنم حواسش به همه چیز بود غیر از ترنم !!!!!   حالا خودت ببین   اولش رفته این استخر بادی رو آورده تو رو گذاشته توش     گفتم مواظب باش سرش از پشت نخوره روی زمین ، یک بالشت گذاشت پشت سرت     و اما ، بعدش واسه سرگرم شدنت رفته عروسکهات رو آورده تا باهاشون سرگرم بشی.     و در آخر....   ترنم ،ترنم ، کجایی دخترم؟؟؟ تونستی خودت رو اون زیر پیدا کن!!!     خب باباش کمکش کن دیگه.. &...
6 خرداد 1392

قربون بعضی چیزها(1)

سلام شیرین عسلم یک وقتهایی الکی دوست دارم قربونت برم......   خدایا شکرت می کنم از این نعمت، از این فرشته کوچولو ، از این رحمت..... خدایا شکر به خاطر ترنم، شکر   حالا بگم قربون چی برم؟؟؟  ...   قربون این مدل خوابیدنت   *(بابایی رو که وقتی به دنیا اومدی از تخت انداختی بیرون و جاش رو تصاحب کردی .حالا فکر کنم با این خوابیدنت کم کم من رو هم از تخت بندازی پایین.)     قربون این پاهای کوچولوت که اینجوری می ذاری روی هم.     و دوباره هم قربون این پاهای روی هم انداخته     خلاصه اینکه ...
5 خرداد 1392

قربون اون دستهای خوشمزه ات...

سلام جیگر مامان  این روزها همچین خوشمزه دستت رو می خوری که من هم هوس می کنم. چه مزه ای داره این دستهای کوچولو مامانی؟؟؟...قربون اون دستهای نازت بشم.     بعضی وقتها فقط یک انگشتت رو می خوری     بعضی وقتها این دوتا رو...     و بعضی وقتها این دو تای دیگه رو...     و گاهی هم سه تاش رو می خوری ...     نوش جان همه زندگیم.   ...
5 خرداد 1392

روزهای زیبای من و تو (5)

سلام دخترم دختر کوچولوی من همچنان در تلاش است که حرکت کند و همچنان نا موفق. بعضی وقتها از فعالیت زیادی خسته میشی و سرت رو می ذاری روی زمین. اما بعد از چند لحظه باز هم شروع می کنی. در آخر هم از عصبانیت از اینکه چرا نتونستی بری جلو داد و بیداد راه می اندازی. ترنم جون ، دختر من ، حداقل به فکر خودت باش. اینقدر خودت رو خسته نکن. به وقتش که بشه ، قوی که بشی حرکت هم می کنی. الهی من فدات شم دختر نازم . خدا کنه توی همه مراحل زندگیت همین جوری پر تلاش باشی و پشتکار داشته باشی عزیز من.   این هم چند تا عکس از احوالات این روزها و خستگی بعد از تلاشهات       آخه دختر من مگه مجبوری. !!! حتما ب...
4 خرداد 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنّم نامه می باشد